بغداد یادآور استقامت
عبدالله کریمی از آزادگان دوران دفاع مقدس که سالها در اسارت و زیر شکنجه بعثیها بوده امروز به عنوان آزاده در بین افراد جامعه زندگی میکند اما هرگز نتوانسته خاطرات خود را فراموش کند، این خاطرات در کنار ذکر ائمه پایداری و استقامت را برای او همچنان معنی میکند، وی به بیان بخشی کوتاه از خاطرات آن روزها پرداخت و برای نسل جدیدیها روایت میکند:
در زندان زیر اندازی وجود نداشت، ما زیرپوشها را از تن در میآوردیم و از آن به عنوان زیر انداز و بادبزن استفاده میکردیم.
شبها حال و هوای دیگری داشت، هر کس در گوشهای چمباتمه زده بود و یا سراپا در فکر و خیال خود سیر میکرد.
در یکی از شبها حسن را دیدم که گریه میکرد، دلتنگ بود اما از چه نفهمیدم، با خود گفتم به چه فکر میکند پدرش؟ مادرش؟ همسر و یا فرزندش؟ سرنوشت جنگ یا عاقبت خودش؟
خواستم به طرفش بروم اما منصرف شدم، بهتر دیدم که او را با خودش تنها بگذارم، نظری به دیگران انداختم، عدهای در حال دلداری به دیگران بودند، عدهای ذکر مصیبت اهل بیت (ع) را میخواندند، چند نفری آرام و زمزمه وار مشغول خواندن قرآن بودند.
ناگهان علی نظرم را جلب کرد، او در حال صحبت با ناصر بود که بی تابی میکرد، علی گفت: عزیزم نگران نباش، مگر نه اینکه ما به خاطر اعتقادمان گرفتار شدهایم؟ خدا هم ناظر حال ماست، میدانی امامان ما چقدر معصیت دیدهاند.
علی گفت: این شهر (بغداد) شاهد حوادث بسیاری بوده، یکی از این حوادث، زندانی بودن امام موسی کاظم (ع) به مدت 14 سال در آن بوده است، ناصر نگران و به هم ریخته بود اما با شنیدن حرفهای علی، انگار آرامشی یافت، چون آرام آرام نگرانی از چهرهاش محو شد و جای خود را به لبخندی داد.
علی گفت: من سواد چندانی ندارم، یک آدم عادی با افکار عامیانه هستم، اگر امامان استقامت کردهاند، ما هم استقامت میکنیم. علی خوشحال شد، دستی به شانه او زد، خندید و گفت: به قول شهید بزرگوار بهشتی، بهشت را به بها میدهند نه به بهانه.
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منبع: خبرگزاری ایرنا